زیبا ترین اشعار عاشقانه معاصر
دوشنبه 95/1/2 :: 12:16 عصر ::  نویسنده : shah zada

حال تنهایی من غمزده و طوفانی ست
به دلم فاخته ای گرم مصیبت خوانی ست
در سرم طایفه ای طبل عزا می کوبند
مجلس سینه زنی در حَرمی پنهانی ست

مِهر پاییز کجا بود در این شهر شلوغ
چارفصلِ دل من در خطر ویرانی ست
مرغ آمین که به آهی لب دیوار نشست
ناله سر داد که تقدیر تو بی سامانی ست

هرکه دستی به دلم زد سر ِبی مهری داشت
پای هر دل زدنم کوبشِ سرگردانی ست
به سَرم هست از این شهر خودی کُش بروم
که در این ورطه اگر ماند کسی قربانی ست




موضوع مطلب :
موضوعات
امکانات جانبی
RSS Feed
بازدید امروز: 5
بازدید دیروز: 0
کل بازدیدها: 1533