زیبا ترین اشعار عاشقانه معاصر دوشنبه 95/1/2 :: 12:31 عصر :: نویسنده : shah zada
پر ولوله ام شور غزل ساز کجایی..؟ موضوع مطلب : دوشنبه 95/1/2 :: 12:28 عصر :: نویسنده : shah zada
این روزها اسمش فقط روزه موضوع مطلب : دوشنبه 95/1/2 :: 12:24 عصر :: نویسنده : shah zada
گاهی از خودم فرار میکردم از دالانهای تاریک و تو در تویی که مرموزانه در وجودِ من جریان داشت. از عنکبوتِ سیاهی که بین انگشتانم تار تنیده بود تا دیگر ننویسم، فرار میکردم. از گرگی که میدرید و مجالِ یک رویای خوش یا حتی تصور آرزویی محال را نمیداد، از اژدهایی که روی سینهام چنبره زده بود، از زبانههای آتشی که از روح و جسمِ من خاکستری به جای گذاشته بودند، آلوده به بوی خون و خواب آلودگی و حسرت. از زنی فرار میکردم که در مغزم دو زانو نشسته بود و از سوراخ مردمکهای چشمانم به دنیایی وحشی تر از درونم خیره شده بود. باید چنان در خود میشکستم که یا صبحِ سحر را نبینم یا آفتاب روزِ بعد را به یقین و به کمال تماشا کنم ... موضوع مطلب : دوشنبه 95/1/2 :: 12:20 عصر :: نویسنده : shah zada
مخفیانه فرار خواهم کرد موضوع مطلب : دوشنبه 95/1/2 :: 12:17 عصر :: نویسنده : shah zada
حال تنهایی من غمزده و طوفانی ست موضوع مطلب : منوی اصلی منوی اصلی موضوعات آرشیو وبلاگ |